بابای ناقلا
روزی که به بابایی زنگ زدم وگفتم ما یه شاه پسر داریم خیلیییییی خوشحال شد و خدارو هزار مرتبه شکر کرد البته بعدش گفت من در آینده یه دخمل هم میخوام بابایی خوش اشتها شده
من و بابا هردومون خیلی خوشحالیم که یه گل پسر توراهی داریم
باباجون برا کلی لباس و ماشین و اسباب بازی خریده
وقتی سرکاره همیشه سمس میده زنگ میزنه و میگه حال شومبول طلام چطوره
ما عاشقتیم عزیزم
بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهتیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی